جهانِ پیچیده و بهم پیوسته

آیا همه‌چیز از آغاز، از پیش چیده شده و ما تنها نظاره‌گر آن‌ایم؟ یا با عقل، خرد و اراده‌ خود، مسیرمان را رقم می‌زنیم؟ شاید هم جهان با یک عامل پیش نمی‌رود؛ بلکه مجموعه‌ای از احساسات، خاطرات، ذهن ناخودآگاه، تأثیر محیط و عوامل فراتر، بر آن اثر می‌گذارند.

آری، این دنیا به یک یا دو عامل محدود نمی‌شود. سیاه و سفید نیست، خوب و بد نیست، زشت و زیبا یا دوست و دشمن نیست. بهشت و جهنم نیست. همه‌چیز درهم‌تنیده، پیچیده و به هم پیوسته است.

هیچ چیز به‌تنهایی وجود مستقل ندارد؛ همان‌طور که تنها آب، گیاه را نمی‌رویاند. نور هست، خاک هست، هوا هم هست. زندگی مجموعه‌ای از این پیوندهاست؛ درهم‌تنیده، پیچیده و متصل.

و انسان تنها با غذا رشد نمی‌کند. درد هست، رنج هست، عشق هست، که انسان را انسان می‌سازد. اما این نیز کافی نیست، چون همه‌چیز به هم وابسته، پیچیده و درهم‌تنیده است.

و حتی این هم «واقعیتِ مطلق» نیست؛ بلکه تصویری‌ست از واقعیتی که درک محدود ما توان درک آن را دارد. ما در بخشی از زندگی، برای مدتی کوتاه، در کالبدی بیدار شده‌ایم و زیسته‌ایم. و این نیز، همچنان، بخشی از همان جهانی‌ست:

بهم پیوسته، پیچیده و درهم‌تنیده.

دکمه بازگشت به بالا